نویسنده : دکتر علی اکبر ولایتی




 

عصر عباسی (132-656ق) دوره ی رونق تمدن اسلامی است. اوج این شکوفایی و رونق علمی در نیمه ی نخست خلافت عباسی، میان سال های 132-232 ق، ‌بوده است. در سلسله ی عباسی، 37 تن حکومت کردند که برخی از آنها، ‌مانند هارون الرشید، ‌با اقتداری دنیاطلبانه حکومت کردند و منشأ تحولات مهمی شدند (مکی، ص42-43؛‌ برای آگاهی بیشتر درباره ی خلفای عباسی& ابن طقطقی، ‌ص151 به بعد؛ ‌متزج، ‌1 ص 33 -43). در عین حال، ‌او در زمره ی کسانی است که خلاقیت عدالت خواهانه ی اسلامی را، ‌که خواسته ی اصلی پیامبر اکرم (ص) و ائمه ی معصومین علیهم السلام بود، ‌به شاهنشاهی عربی تبدیل کرد. از آن جایی که پایه گذران اصلی علوم اسلامی ائمه ی شیعه بودند و نیز اکثریت نسبی علمای اسلامی شیعه بودند و یا حداقل به تشیع گرایش داشتند تعالی علمی مسلمانان با سیاست اشرافیت جاهلی عرب ارتباط نداشت. منصور، ‌دومین خلیفه ی عباسی و سازنده ی بغداد، ‌که طراح ایدئولوژی شاهنشاهی عباسیان دانسته می شود، ‌به گزارش عموم نویسندگان متقدم عرب، ‌آغازگر و اشاعه دهنده ی نهضت ترجمه ی بوده است (گوتاس، ص42). به گفته ی ابن ابی اصیبعه (ج1، ‌ص 123-127)، او ترجمه ی بسیاری از آثار پزشکی یونانیان را به پزشکش، جرجیس بن بختیشوع، ‌سفارش داده بود.
با حکومت هارون الرشید (حکومت 170-193 ق) دولت عباسیان به اوج عظمت و جلال خود رسید. هارون به ترجمه ی دانش های غیر عربی؛ نظیر ایرانی ساسانی و یونانی علاقه مند بود و درباری با شکوه و جلال داشت (یعقوبی، ‌ج2، ‌ص407-413)؛ ابن طقطقی، ‌ص229-236؛ ‌مکی ص44). لذا حامی ترجمه ی آثار یونانیان بود. به گزارش ابن ندیم (ص 304) نخستین ترجمه ی کتاب طبیعت ارسطو در روزگار او فراهم شده است. بعد از او، میان فرزندانش، ‌مأمون و امین، بر سر حکومت اختلاف افتاد؛ اختلافی که به جنگی تمام عیار تبدیل شد. درگیری های دو برادر، ‌در آغاز، سبب تجزیه ی قلمرو جهان اسلام شد؛ امین بر بغداد و عراق حکومت می کرد و مأمون، ‌که مادرش ایرانی بود، ‌به سرزمین های شرقی توجه داشت و بر ایران حکومت می کرد. شاید همین توجه او به ایران و حضور ایرانیان در دربارش سبب چیرگی او بر برادرش شده باشد (رفاعی، ‌ج1، ‌ص219 به بعد). حمایت مأمون از نهضت ترجمه چنان قاطع و همه جانبه بود که برخی، به خطا، او را آغازگر این نهضت دانسته اند. درباره ی علل توجه مأمون به ترجمه، ‌تحلیل های متعددی وجود دارد. علت مهمی که همه ی منابع متقدم نقل کرده اند خوابی است که مأمون دیده است. بر اساس گزارش های این نویسندگان، ‌مأمون شبی در خواب ارسطو را می بیند و از او چیزهایی می پرسد(برای تحلیل و بررسی این خواب &&ـ گوتاس، ‌ص133-146). ابن ندیم این خواب را علت اصلی توجه بیش از پیش مأمون به ترجمه می داند و می نویسد که پس از آن، ‌مأمون در مکاتباتی از پادشاه روم خواست که برخی از آثار یونانیان را برای او بفرستد و با پافشاری بر این مطلب حاکم روم، پس از چند بار مخالفت، با این درخواست مأمون موافقت کرد (ابن ندیم، ‌ص303).
در یک جمع بندی اجمالی از تحلیل های متقابل می توان گفت سلسله های بنی امیه و بنی عباس علاوه بر تبدیل خلافت اسلامی به امپراتوری عربی و بهره جستن از اسلام به منزله ی پوششی برای مشروعیت بخشیدن به پادشاهی خود در حوزه ی آرمانی نیز با استفاده از تئوری و نظریات اصحاب فکر غیر مسلمان قصد ایستادگی در برابر اسلام را داشتند و رفته رفته از مبانی نظری اسلام، که مخالف احیای اشرافیت جاهلی بود، ‌سرپیچی کردند.
از این رو، علما و تحلیل گران شیعه هدف مأمون را از تشکیل جلسات مناظره ی متفکران برجسته مذاهب و مکاتب فکری غیر اسلامی با حضرت علی بن موسی الرضا شکستن هیمنه ی اسلام و ائمه ی معصومین علیهم السلام می دانند. ولی قوّت استدلال و انسجام فکری و صلابت روحی و استحکام سخن آن حضرت موجب سرافرازی مسلمانان و اثبات برتری اسلام شد؛ ‌به این ترتیب آن تهدید فرصتی برای ترجمه ی های علوم اوائل، ‌تجربی، ‌دقیقه و موجب پایه ریزی علم کلان و شکل گیری تمدن اسلامی شد.
با تشکیل سلسله های محلی در نواحی گوناگون، ‌قدرت خلفا رو به ضعف نهاد. معتصم (حکومت 218-227ق) رسم آوردن سپاهیان مزدور را برای حفاظت از خلیفه بنیاد گذاشت. او استخدام مزدوران ترک از آسیای مرکزی را برای حفاظت از شخص خلیفه و برای خدمات لشکری رواج داد و همین سبب شد که قدرت نظامی به دست ترکان افتد. همچنین دستگاه خلافت در عراق تضعیف شد و، ‌در پی آن، ‌خلیفه سامرا را مرکز حکومت قرار داد (مسعودی، ج4، ‌ص53) تا اینکه در زمان خلافت معتمد، ‌در 279 ق، ‌بار دیگر بغداد مرکز حکومت شد (همو، ج4، ‌ص207). تلاش های متوکل (حکومت 232 ـ 247 ق) هم که می کوشید اقتدار خلفا همانند گذشته شود ره به جایی نبرد و ناآرامی تا زمان قتل وی همچنان دامن گیر بود (ابن طقطقی، ‌ص220). طی نُه سال، چهار خلیفه بر مسند حکومت نشستند؛ ‌در زمان خلافت معتمد، برادرش، موفق، ‌رشته ی امور را به دست گرفت و تلاش کرد تا قدرت از دست رفته ی خلفا را بازگرداند؛ ‌تلاشی که چندان هم ناموفق نبود.
با وجود ناآرامی هایی که بر وضعیت سیاسی قلمرو حکومت عباسیان حاکم بود، ولی مسلمانان به علم و دانش توجه داشتند به ویژه در پزشکی و داروسازی از یونانیان، ‌ایرانیان، ‌رومیان، و هندیان بهره بردند(مکی، ص352). یکی از نمونه هایی که می توان به آن اشاره کرد عصر منصور عباسی است. در زمان او، ‌چنان که گفتیم، ‌نخستین خلیفه ای بود که به نجوم و پزشکی توجه نشان داد و بزرگ خاندان ایرانی نوبختی را به دربار خود خواند. در منابع کهن، آمده که گام های نخستین در ترجمه ی های متون یونانی، ‌هندی، ‌ایرانی، و سریانی در زمان منصور و به فرمان او برداشته شده است(مسعودی، ج5، ‌ص211؛ ‌برای توضیح درباره ی نقش خلفا&&ـ کرامتی، ‌1380، ‌همو، ‌1382؛ ‌گوتاس).
روی هم رفته به این نکته ی مهم باید توجه داشت که در دو سه قرن اولیه پس از ظهور اسلام دانشمندان برای مهارت یابی در سنت های فرهنگی بیرون از جهان اسلام مانند فلسفه و علم یونانی تلاش کردند. در نتیجه ی همین تلاش ها، ‌اسلام در قرون وسطا وارث اصلی علم یونان، اسکندریه، ایران، شمال بین النهرین، ‌آناتولی، ‌و هندوستان شد و از قرن دوم تا هفتم هجری در بیشتر رشته های علمی پیش تاز شد؛ ‌چنان که شمار دانشمندان دوران اسلامی در طی چهار قرن با شمار دانشمندان یونانی در چهار قرن پس از تالس(624-546 پ م)، ‌متفکر و فیلسوف یونانی، برابری می کند. این جامعه ی علمی از شبه جزیره ی ایبری تا آسیای میانه گسترده شده بود. پیش تر دانستیم که ترجمه ی متون از دوران امویان آغاز شد و در دوران عباسیان، از روزگار منصور تا روزگار مأمون با مرکزیت بغداد، ‌به کمال رسید. پژوهشگران سیر تحول و تاریخ ترجمه ی را به چند دوره تقسیم کرده اند که دوره ی اول، ‌یعنی از خلافت ابوجعفر منصور تا پایان دوره ی هارون الرشید (149-193ق)، به مثابه ی پایه و اساس و بنیان اصلی این تحولات علمی دانسته می شود. در این دوره، بیشتر به ترجمه ی آثار فلسفی و طب و نجوم اهتمام داشتند. در همین دوره بود که آثاری مانند کلیله و دمنه از پهلوی و سند هند به عربی ترجمه شد(خفاجی، ‌ص54-55) و هارون الرشید دارالحکمه را بنا کرد.
از مترجمان این دوره می توان از یحیی بن بطریق یاد کرد که در روزگار منصور عباسی می زیست و به دستور او کتاب های بسیاری به عربی ترجمه ی شد(ابن ابی اصیبعه، ‌ج2، ‌ص174). برخی از مهم ترین و مشهورترین مترجمان این دوره جرجیس بن جبرئیل (زنده در 143ق)؛ عبدالله بن مقفع(-143 ق)، ‌که بسیاری از کتاب های دوره ی فارسی باستان را ترجمه کرد؛ و یوحنا بن ماسویه را می توان نام آورد. یوحنا بن ماسویه روزگار خلافت رشید و متوکل را درک کرد و بیشتر به سبب ترجمه ی آثار پزشکی به شهرت رسیده است(محقق، ‌1379، ‌ص شانزده). دوره ی دوم از حکومت مأمون 198 -218 ق آغاز می شود که در این زمان ترجمه از آثار یونانی به اوج خود رسید و پزشکی نخستین حوزه ای بود که مترجمان به آن مشغول شدند (هاشمی، ص155، ‌157-159). دورانی که حضور چشمگیر حنین بن اسحاق در آن قابل توجه است. مترجمان این دوره به ترجمه ی آثاری در موضوعات پزشکی و فلسفه یونانی بسیار توجه نشان دادند و ظاهراً در میان این مترجمان هیچ گرایشی به ترجمه ی آثار ادبی کهن در روم و یونان، که در آن تمدن اندک هم نبوده اند، نبوده است. (خفاجی، ص59).
از نتایج ضمنی این ترجمه ها، که حنین نقشی جدی در آن داشت، افزون بر تأثیر شگرفشان در ادبیات عرب و ورود انبوه واژگان دخیل، ارتقای اندیشه ورزی و تفکر و تعقل نزد مسلمانان بود.
منبع مقاله :
ولایتی، علی اکبر؛ (1389)، حنین بن اسحاق، (آفرینندگان فرهنگ و تمدن اسلام و بوم ایران/19)، تهران: نشر امیر کبیر؛ چاپ اول 1390.